چامه - سرور آذرخش
ناقوس باد
شب شد، بیا که بارقههایی برآوریم
چتر شهاب صاعقهسایی برآوریم
زان پیشتر که قصهٔ مجنون رود ز یاد،
یک دم ز سر گره قبایی برآوریم
زنگار فصل حادثه رخسار ما فسرد
آیینه از تبار حنایی برآوریم
در ماتم جدایی فریاد و حنجره
از واژههای اشک، رثایی برآوریم
پرواز را به قلّهٔ تبعید میبرند
تا فرصتی است، بال همایی برآوریم
در سایهسار قافلههای سکوت شب
طرح سحر ز بانگ درایی برآوریم
ناقوس مرگ میزند این بادِ دورهگرد
از تیرهٔ شراره لوایی برآوریم
پیشاور - ۱۳۷۷
منبع: __. (۱۳۸۰). دُر دری، شماره سیزدهم، صفحه ۸۰: فصلنامه ادبی، هنری و فرهنگی دُر دری.
از فراسوی خط
اينک دوباره قافيه تکرار میشود
يوسف دوباره بر سر بازار میشود
بار دگر قبيله ء ناموسيان عشق
در چارسوق حادثه يلغار میشود
اينک دوباره سرو سرافراز سرکشی
از مرزهای فاجعه اخطار میشود
بار دگر پرستوی برگشته آشيان
آواره از شقاوت آوار میشود
اينک بلوغ پنجره تاراج دست باد
اينک دوباره روزنه ديوار میشود
بار دگر چکامه ء ذهن کبود من
از واژههای سوخته پر بار میشود
**منبع **: __ (۲۰۰۸). سرور آذرخش غزل امروز افغانستان. https://ghazaltoday.wordpress.com/2008/04/02/%D8%B3%D8%B1%D9%88%D8%B1-%D8%A2%D8%B0%D8%B1%D8%AE%D8%B4/ | آرشیو