چامه - آصف آشنا
و حالا هزار سال بعد
هزار سال پس از ماجرای گمشدنت
منم هنوز همان شهروند بیوطنت
هزار بار به دست تو قتلعام شدم
و من همیشه همین شهید تن به تنت.
غافلگیرم کردی با این گونه سررسیدن. گیج و هاج واجم. کمی زمان میگیرد که جمعوجور بشم.
حسن این غافلگیرکردنت سبزشدن چراغ این خانه است.
منبع: آصف (۱۳۹۰). و حالا هزار سال بعد. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916015650/http://www.asifashna.blogfa.com/post-45.aspx
از پیالهای چای سیاه پررنگ
بیرون نه میروی از من
از اتاق دودزده
از پیالهای چای سیاه پررنگ
و از بعدازظهرهای داغ و خیابانهای خاکی کابل
نازنین
بگذار کمی برای خودم باشم
کمی برای دلتنگی
کمی برای کار
کمی برای خانه و همخوابی با زنی که دیگر مرا دوست ندارد
نازنین
بیرون شو از من
این اتاق دود زدهای سیگار بو
از کفش
از پیراهن
و میز کار و
از کوچههای گندی برچی و خوشحال خان
که مرا این همه به شمال و جنوب میکشاند
بگذار کمی برای خودم باشم.
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۸). از پیالهای چای سیاه پررنگ. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916004711/http://www.asifashna.blogfa.com/post-43.aspx
ایکاشکی آدم دق و دلتنگ نه میشد
ایکاشکی آدم دق و دلتنگ نه میشد
آرامش دل شیشه و غم، سنگ نه میشد
یا آدمیت یککمی آسان بود و هرگز
بین من و خانم گلکم جنگ نه میشد
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۸). ایکاشکی آدم دق و دلتنگ نه میشد. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916025953/http://www.asifashna.blogfa.com/post-42.aspx
نامه
عطر گیس گیجکنندهای تنت
بیهیچ بهانهای کار دستم داده
اما تو،
بهتر است بیخیال از کنار این قصه بگذری
انگار هیچ خبری نیست
و آب از آب تکان نه خورده است
آری!
بیخیال
بیدرنگ
بیهیچ چیز
این قصه عاقبت نیک ندارد،
بیخیال بگذر
بیخیال من
بیخیال مردی که سالها پیش گم شده است
راستی
یکوقت فکر نه کنی عاشقت شدهام
اصلاً هم این گب نیست
بیدلیل وزن باختهام
بیدلیل پیادهروی خوشم میآید
بیدلیل دهانم تلخ میشود از سیگارهای پیهم
و دست خودم نیست که این نامه را مینویسم
نه
اصلاً هم این گب نیست
یکوقت فکر نه کنی عاشقت شدهام
اصلاً فکر کن این شایعات ربطی به تو ندارد
بهتر است بیخیال از کنار این قصه بگذری
سیلهای ازایندست مرا بسیار با خودش برده
آنقدر که دیگر امید برای جمعشدنم نمانده
آنقدر که تکههای آرامش سیل بردهام از کابل تا لندن
تکه
تکه
تکه
پخش شده است
حالا تو بگو
بیدلیل وزن نه باختهام
و بهتر نیست بیخیال از کنار این قصه بگذری
و فکر کنی استعداد دوستداشتنت را ندارم
خب، بگذریم دیوانه
نه میشود همه چیز را نوشت
بقیهاش بماند برای خودم
بدرود.
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۸). نامه اول. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916035826/http://www.asifashna.blogfa.com/post-41.aspx
نفس
هوای یک غزل ناب، در هوای نفس
نشسته در سر من، باز یادهای نفس
رها نه میکندام هرچه بیخیال شوم
خراب کرده مرا داغ و ماجرای نفس
تمام شادی و لبخند من از آن اش باد
به جان من بشود درد دستوپای نفس
و در نبود نفس زندگی که ممکن نیست
خدا سرشته دلم را فقط برای نفس
نفس تو نیستی و فکروذکر من شده است
مرور خاطره در بین و لابلای نفس
کجاستی که خبر از دلم نه میگیری
ای میلی، نامهای، زنگی، بگو کجای نفس؟
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۸). نفس خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916035826/http://www.asifashna.blogfa.com/post-40.aspx
گلابی
همیشه بر تن خود جامهای گلابی کن
همیشه سرمه بکش، چشم را شرابی کن
نفر که قامت بالابلند تو غوغاست
کمی بفهم دلم را کمی ثوابی کن
که من دعا بکنم در میان هر غزلم
که ای خدا تو مرا جامه گلابی کن
“خدا خراب کند خانهای ترا …”
به خانهای دل من کمترک خرابی کن
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۸). گلابی. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916035826/http://www.asifashna.blogfa.com/post-39.aspx
با روی سری رنگ گلاب اش چه ناب هست
با روی سری رنگ گلاب اش چه ناب هست
زیباست، دیدنیست، پر از آبوتاب هست
از بس به رنگ گونه او هست رو سریش
پنداری روی تنهای او یک گلاب هست
خیلی قشنگ میشود از شوخی بگزیم
حالم برای رنگ و رخش آب آب هست
بگذار ناتمام بماند نه گفتههام
وقتی همیشه دخترک عالیجناب هست
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۸). با روی سری رنگ گلاباش چه ناب هست خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916035826/http://www.asifashna.blogfa.com/post-37.aspx
غم نو
راستی اگه غمی عاشقی نه میبود، خانه آشنا هیچوقت بروز نه میشد و شما همیشه دستخالی برمیگشتید. پس دعا کنید این خانه بی غم عاشقی نماند.
این هم یک غم تازه
امروز باز بین من و یار گب شده
بد قهر کرده، ام دفعه بسیار گب شده
امروز یار خاطرش از من رمیده است
از یککلام …، وای چه مقدار گپ شده
نفرین به حرفهای من و این زبان سرخ
بین من و نگار دلآزار گب شده
هر بار حرفِ …، قصهای …، پیشآمده از آن
هر بار ماجرا شده، هر بار گب شده
تا گفتمش عزیز بیا تا…، پرید و رفت
امدفعه باز بر سر یک کار گب شده.
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۸). غم نو. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916022714/http://www.asifashna.blogfa.com/post-36.aspx
این بهانههای لعنتی
بهانه پشت بهانه برای دلتنگی
منم مریض، منم مبتلای دلتنگی
میان دیگ بخار جدایی میجوشد
میان دیگ، دلم، این غذای دلتنگی
و بعد میکشد از دیک روی دسترخوان
بدون “چمچه” مرا دستهای دلتنگی
غذای دلکش غم هست نام دیگر من
غذای خوشمزه ی اشتهای دلتنگی
به هر کنار و کمر هر کجا شوم پنهان
دوباره میبیندم چشمهای دلتنگی
کجا روم من از این خانه، این اتاق کثیف
از این اتاق گه و انزوای دلتنگی
برای یککمی تریاک میزند رگهام
برای این دود تلخ این دوای دلتنگی
همیشه آخر پاییز میرسند از راه
بهانه پشت بهانه برای دلتنگی.
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۷). این بهانههای لعنتی. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916003749/http://www.asifashna.blogfa.com/post-34.aspx
انار تریاکی
تو قند نیستی که دود و طعم تریاکی
شراب نیستی که خون زندهای تاکی
چقدر ساده به تو اعتیاد آوردم
چقدر ساده به تو با تمام بیباکی
تو جاری ای به همه لحظهها، نفسهایم
به نبض ساعت عمرم تو رتم تیکتاکی
به پرده پرده ی جان انار جا داری
ولی به سینهسرخاش تو دادهای چاکی
منم انار خونآلوده چاکچاک شده
منم کسی که برای تو گشته تریاکی
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۷). انار تریاکی. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916003749/http://www.asifashna.blogfa.com/post-33.aspx
پاییز که میرسد
پاییز که می رسه دلم شور می زنه، خودم هم نه می دانم چرا ای طوری میشوم. فقط دلم شور می زنه و حس شبیه یک غربت سنگین ویران و پراگنده ام می کند. هر لحظه دلم میشه به جاده های خاکی کابل بزنم و بی هیچ آدرسی بگردم. همیشه این فصل سال فکر می کنم می آیی و مرا جمع جور می کنی. ولی چقدر میشه آدم به خودش دروغ بگوید، راست اش هنوز دلم برایت تنگ می شود.کی می داند پشت شور زدنهای ویران کننده دلم تو نیستی؟
برای تو چهقدر بینشان و دربهدرم
برای تو چه بلا که نیامده به سرم
برای تو منِ ولگرد مثل سگ شدهام
نمانده هیچکس این روزها به دور و برم
برای تو ز خبر، روزنامه، دانشگاه
و از تمام حساب و کتاب بیخبرم
تو مثل پودر و تریاک حل شدی به رگم
من از تو جان بهسلامت بگو کجا ببرم
برای تو چهقدر زجردیده این دلتنگ
چه غصهها که نمانده همیشه سربهسرم
به حرف مادر من “عاشقی خریت هست”
قبول میکنم، آری! همین که خیلی خرم
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۷). پاییز که میرسد. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916021658/http://www.asifashna.blogfa.com/post-32.aspx
خاطره ای از عید
میریزی و مینوشی و من با تو همدستم
من از پیاله نه که از طعم لبت مستم
سهشنبه روز اول عید است و تو مهمان
تا در نیاید دیگری، دروازه را بستم
حالا دگر من مثل تو، تو مثل من گرمی
میچرخی و من محو در رقصیدنت هستم
طنازی و مینازی و با من هم آوازی
من نوکر ناز تو گک دربست دربستم
قربان راز آمدنهایت شوم دختر
تا میرسی من بیخیال هر چه بن بستم
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۷). خاطره ای از عید. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916002956/http://www.asifashna.blogfa.com/post-31.aspx
صدف
تو ماه نه، تو گل نه، تو ماهی نه، تو صدف
تو چیستی که این همه خوب ای، بگو صدف
من خس به روی آبم و تو در زلالها
کی میشود نشستن ما روبهرو صدف
هر لحظه را حسودی من میشود به آب
هر لحظه، او که میکندت شستوشو صدف
تو مثل شیر و خامهی صبحانه، تو شکر
مثل تو هیچ نیست در این سمتوسو صدف
جرات نمیشود که تو را آرزو کنم
اوج حماقت است چنین آرزو صدف
تو آنقدر ظریف و لطیفی که در تنت
غفلت نکرده است خدا قدر مو صدف
دانشکده شکوه ندارد بدون تو
یک دم بمان برای دل من، نرو صدف
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۷). صدف. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916022020/http://www.asifashna.blogfa.com/post-30.aspx
این مثل من
انگار بخش زندگیام گشته اين سرک
اين خسته و شکسته و زخمي همين سرک
حالا منم قدمبهقدم خاکپای تو
ديگر مرا شمار بکن نازنين سرک
اين مثل من وجببهوجب کند و کپرک است
در هيچ جا شبيه ندارد چنين سرک
روي غرور من چقدر راه میروی
روي غرور من نه، به روي زمين، سرک
با تو شروع میشوم هر صبح با تو ختم
هر شام پيش خانهات از آخرين سرک
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۷). این مثل من. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916022020/http://www.asifashna.blogfa.com/post-29.aspx
دیوانه
تابستان دمکردهی کابل مرا میخورد
موهایت را زنجیر نه باف
بگذار باد سرمستی کند
پیرمرد ۲۵ساله کنار پنجره در انتظار شمالک است
موهایت را زنجیر نه باف
رهایش کن
سالهاست زنجیری بودن هویت خوبی نیست
میخواهم آشفتگیام را به خیابان بزنم
به خیابانهای شلوغ
به خیابانهای کثیف
به خیابانهای که به احترام عبور کاروان هیروین ساعتها بند میمانند
موهایت را زنجیر نه باف
دیوانهها را دگر زنجیر نه میزنند
که کودکان کوچه سرگرمی داشته باشند
موهایت را…
رهایش کن
میخواهم آشفتگیام را به خیابان بزنم
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۷). دیوانه. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916022020/http://www.asifashna.blogfa.com/post-28.aspx
بیا بنوش، برقص
من و تو ایم دو تا نام، دو کلمه، دو حرف
که گاه کرده جدا شان عروض و گاهی صرف
منم کلمهای بیربط و پرت و بیمعنا
ولی معانی تو هست چون نگاهت ژرف
تو آفتابی و در اوج آسمان جایت
منم به روی زمین در مقابلت چون برف
به هر طرف که زدم بی تو، دربهدر گشتم
بس است دوری عزیزم! بیا برام بصرف
بیا، نترس، بیا تا که تف بی اندازیم
به روی رسم زمانه و مردم بی ظرف
بیا بخند کنارم، بیا بنوش برقص
به بیخیالی مردم و حرفشان بی”حرف”
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۷). بیا بنوش، برقص. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916014512/http://www.asifashna.blogfa.com/post-26.aspx
کبوتر باز
زنگ گوشی شکست خوابم را، باز هم دختری که پشت خط است
باز هم نیمشب الو…، سلام…، از دل بستری که پشت خط است
یکصدای لطیف و نرم که من…، من… مگر باز یادتان رفته است.. . میشود گرم این سر سردم، کم کمک با سری که پشت خط است
قصه ی دیدن و قرارمدار، ساعتی …، رنگ چادرم…، سروقت …
صحبت عشق رنگ میگیرد، باز با دلبری که پشت خط است
آسمان است سقف خانه و من کودک شوخم و کبوترباز
میزنم اشپلاق و جال به دست، عاشق کفتری که پشت خط است
هر دو تا مست مست میخندیم، محور گفتگو …، بدن…، بوسه..
…قصه یکباره قطع میگردد با صدای دری که پشت خط است
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۷). کبوتر باز. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916005248/http://www.asifashna.blogfa.com/post-25.aspx
گرووشا
به خواهر ارزشمند و هنرپیشهام، “فاطمه واژه” که همیشه پیشش کمم و تا برگشتنش به افغانستان، چیزی بزرگی را کم دارم.
دنیا شروشور و تلاش و خستگی دارد
دنیا به هر جا مستی و آشفتگی دارد
دنیا “گرووشا”٭ میشود، سرباز، عقل و عشق
دنیا همیشه رنگرنگ آوارگی دارد
دنیا به روی پرده میآید که میخندی
با خندهات دنیا برایم تازگی دارد
دنیا چه زیبا میشود با برف، با باران
وقتی که آدم با کسی دلبستگی دارد
دنیا پر از سرعت، شتاب و راه پیمودن
دنیا هزاران “کندورا”٭، “آهستگی”٭ دارد
تو فکرکردن را همیشه خوب بازی کن
دنیا به طرز فکر آدم بستگی دارد.
٭: گرووشا، نقش مرکزی در نمایش نامه “دایره گجی قفقازی” نوشته “برتولت برشت” و اولین نقش است که “فاطمه واژه” در پنجمین جشنواره تئاتر ملی افغانستان، در تابستان ۸۶ در لیسه استقلال با موفقیت غافلگیرانه اجرا کرد. در این نقش “گرووشا” با آوارگی، مسئولیت مادری و عشق یک سرباز درگیر است. ٭: کندورا: میلان کندورا، نویسنده فرانسوی چکتبار. ٭: آهستگی: رومان فلسفی - اروتیکی که میلان کندورا نوشته است.
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۷). به: “فاطمه واژه”. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916005248/http://www.asifashna.blogfa.com/post-23.aspx
دو پیراهن فاصله
برهنگیات اتفاق بزرگ است
که بازوانم را از تو سرشار میکند
که اهلی میکند
این انگشتهای افغانیام را
برای لمسکردن،
و چه تلخ است دو پیراهن فاصله
وقتی پستانهایت را در آغوشم میفشاری
بگذار دستهایم این اتفاق را رقم بزند…
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۷). اتفاق بزرگ. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916025755/http://www.asifashna.blogfa.com/post-20.aspx
خاطره
دو تا پیالهٔ خالی دو تا بدن بیحال
و ماندهایم دوتایی ز می زدن بیحال
من و نگار دو تا غرق هم دو تا وحشی
من و نگار برون از دو پیرهن بیحال
و لببهلب شده افتادهایم روي به هم
دو تا خراب و تراب از تماس تن بیحال
دو دست سست عرق کرده دور گردن من
و دور گردن او دستهای من، بیحال
دو ساعت است که ما پیچخوردهایم به هم
بدون هیچ …، بدون گپ و سخن، بیحال
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۷). خاطره. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916035725/http://www.asifashna.blogfa.com/post-19.aspx
تو قندهار عشق منی
من وحشتام ترور و غم و انتحاریام
از زندگی و هستی بی تو فراریام
چندیست مثل ماهی در آغوش ساحلی
گل کرده است در پی تو بیقراریام
برگرد موج سرکش وحشی، بهسوی من
تا کی مرا به حال خودم میگذاریام
برگرد تا شنا بکنم روی سینهات
دنبال شیرماهی تو من شکاریام
بگذار تا فروبروم در درون تو
دگر نمانده حوصله و بردباریام
تو قندهار عشق منی، با گل انار
پایان بده عزیز، به این بی بهاریام
بگذار تا انار ترا دستچین کنم
آخر چرا مزاحم خود میشماریام
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). تو قندهار عشق منی. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916035725/http://www.asifashna.blogfa.com/post-18.aspx
امپراتور
جهنمی شدهام از غم شما دختر
از آن دمی که شدم از شما جدا دختر
بیا و روی جدایی سیاه کن، خط زن
مرا مکن به چنین درد مبتلا دختر
ترا کی گفته که با من قدم نزن در شهر
کی بوده آن سگ نامرد بیخدا، دختر؟
زمان همیشه بدهکار عاشقی بوده
بیا ز عشق بخوانیم همنوا دختر
سه روز بعد “ولنتانیز” میرسد از راه
بیا که میگذرد روز عاشقا دختر
خراب کردهای پیر و جوان کابل را
تو ای پدیدهٔ بیباک کوچهها، دختر
به ناز و عشوه در این شهر، امپراطوری
تو ای ستمگر در دانه، ای بلا، دختر!
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). امپراتور. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916022657/http://www.asifashna.blogfa.com/post-17.aspx
یادت به خیر
امشب هوای شعر و غزل گفتن آمده
یادت به خیر! یاد تو یاد من آمده
امشب دوباره خواهش عریان پیکرت
در جان من به هیئت پیراهن آمده
امشب منم خمار تو و تشنهٔ تنت
در شکل تو به بسترم اهریمن آمده
این اهرمن همیشه مرا زجر میدهد
امشب دوباره بهر من آزردن آمده
آخر چگونه میشود از تو فرار کرد
در خواب هم خیال تو، جان من آمده
اما بگو به باور تو عاشقت، که من…
گاهی بهقدر دانهٔ یک ارزن آمده؟
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). امپراتور. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916022657/http://www.asifashna.blogfa.com/post-17.aspx
یک عاشقی غزل
حال و هوای عاشقت امشب گرفته است
بیچاره باز از غمت امشب گریسته است
امشب همهاش به تو، به خودش گیر داده باز
یک عاشقی غزل، به هوایت نوشته است
خیلی مرور خاطره و یادهای تو
بر عاشقت دوباره در خواب بسته است
عاشق به سیم آخیر دیوانگی زده
از تلخیی تنفس سیگار خسته است
هر چند از نگاه شما نیشئهگی بد است
امشب ز درد گردن ویدکا شکسته است
تنها نه من خراب و ترابم به خاطرات
کابل پر از جوان بهزانو نشسته است
شاعر، شرابی، کوچه نشین، اهل دودودم
دیوانگان عشق شما دسته دسته است
سرخیل عاشقان زمینخوردهٔ تو من
از زندگی برای شما دستشسته است
بیرون هوا دوباره کمی برف کرده است
دق کرده، حال عاشقت امشب گرفته است.
۱۳ دلو ۸۶ ۱۲:۲۲ شب کارته سخی – کابل
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). و هیچ کس مرا نه می فهمد. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916022657/http://www.asifashna.blogfa.com/post-16.aspx
من بی تو زیادیی زمانم دختر
من بی تو زیادیی زمانم دختر
آوارهترین مرد جهانم دختر
تو هویت “من” منی، من بی تو
بیخویشم و بینامونشانم دختر
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بی عنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916022657/http://www.asifashna.blogfa.com/post-14.aspx
مه بی تو خسته ارهم درهم استم
مه بی تو خسته ارهم درهم استم
همهاش با یادهایت با هم استم
تو جاری در تمام لحظههایم
ببخشی! باز هم پیشت کم استم
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بی عنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916022657/http://www.asifashna.blogfa.com/post-14.aspx
دچار تو دچار غم دل من
دچار تو دچار غم دل من
دچار یک غم مبهم دل من
نه میدانی که بعد از رفتن تو
زمینخورده چقه محکم دل من
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بی عنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916022657/http://www.asifashna.blogfa.com/post-14.aspx
شکسته ارهم و درهم دل من
شکسته ارهم و درهم دل من
کتاب قصههای غم دل من
شبیه درد و اندوهت به دنیا
نه میشه درد هیچ آدم دل من!
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بی عنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916022657/http://www.asifashna.blogfa.com/post-14.aspx
ایمیل که نه میزنی دلم بریت دق میشه
ایمیل که نه میزنی دلم بریت دق میشه
دق میشه بلی! دلم بریت دق میشه
چون کودک لجباز به تو گیر میته
هر لحظه بری داشتن ات شیق میشه
۷ دلو ۱۳۸۶ کابل
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بی عنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916022657/http://www.asifashna.blogfa.com/post-13.aspx
پنج عصر
مچ دستت را زل که میزنی
اندوه گنگی در رگهایم میدود
نبضم
هم ضرب میشود تپش چشمهای ساعتت را
چای را
زود
زود
سرمیکشی چای را
موهایت را جمعوجور که میکنی
ذهنت دروغ میبافد
سؤالهای احتمالی مادر را
که سرویسها جا ندارند
که راهها بندند
که کوچه گل دارد
پا میشوی
مهماندار پیر قهوهخانه
اندوهش را آه میکشد
مهماندار پیر قهوهخانه
حالا چهارچشم
گامهایت را
قدم
قدم
قدم
پلک میزنند
تو رفتهی
و پنج عصر
سیگار بی تائثر میشود
اندوه تلخ شاعر را.
۲۴ قوس ۸۶
کابل
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). پنج عصر. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916002640/http://www.asifashna.blogfa.com/post-12.aspx
چه میپرسی ز احوالم عزیزم
چه میپرسی ز احوالم عزیزم مه بی تو خاک راهم، هیچچیزم از آن روزی ترا از من گرفتند مه اندوهم، غمم، زدم، مریضم
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بیعنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916021934/http://www.asifashna.blogfa.com/post-11.aspx
نه پرس از حال و روزم، چلچراغم
که من از دوریی تو داغ داغم پس از تو آنقدر بیهوده هستم که عــزرائـل نه میآید سراغم
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بیعنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916021934/http://www.asifashna.blogfa.com/post-11.aspx
بسوزه رونق بازار تقدیر
که شد کارم خراب از کار تقدیر به جزام جدایی مبتلایــم ز دست چرخ کجرفتار تقدیر
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بیعنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916021934/http://www.asifashna.blogfa.com/post-11.aspx
گیسوان ارضا شده
چقدر پذیرنده میشوی
که استخوانهای پشت و پهلویت
عشق را
با فشار بازوانم غزل میخوانند
و جنوبیترین قطب احساست
اقلیم استوایی میگیرد
که سنگین میشوی
و هیچ دلهرهای نداری
که جاذبه زمین بیشتر از پیش جدیات میگیرد
چقدر پذیرنده میشوی
که گیسوان
ریخته
ریخته
ریخته،
گیسوان ارضاع شده از لمس انگشتان من ات
تار
تار
تار
به بینظمی رو میآورند
چقدر پذیرنده میشوی
مهتاب میان بازوان من
که بازوان عرق کردهات
احساس سستی میکنند
و مهتابی بازوانت
سست
سست
سست
میشوند
و تو گره دستهای کوچکت را
آرام
آرام
آرام
از گردنم باز میکنی
چقدر جاری میشوی در من
چقدر جاریتر میشوم در تو
که پلکهایت را
سنگین
سنگین
سنگین
رویهم میگذاری
که پلکهایت را
سنگین
سنگین
سنگین
بر میداری
نازنین!
با هیچ واژهای نمیشود
حرف چشمانت را باز گفت
وقتی از پشت پلکهای سنگینت به من خیره میشوند
و تو در رؤیای استواییات گل پیچانی هستی،
و هی در دیوار درشت تنم میپیچی.
۷ قوس ۸۶ منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). گیسوان ارضا شده. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916021934/http://www.asifashna.blogfa.com/post-10.aspx
تو لج کردی و با من چت نه کردی
تو لج کردی و با من چت نه کردی
دلم را از غم ات راحت نه کردی
مه در سه سال هر کاری که کردم
تو هرگز با دلم عادت نه کردی
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بیعنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916003451/http://www.asifashna.blogfa.com/post-9.aspx
بی تو همه جا شام و سحر بیرنگ است
بی تو همه جا شام و سحر بیرنگ است
آدم همهاش با دل خود در جنگ است
وقتی که نی ای تو خوب تر می فهمی
آدم چقدر دلش برایت تنگ است
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بیعنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916003451/http://www.asifashna.blogfa.com/post-8.aspx
نشستی شوری در جانم به پا شد
نشستی شوری در جانم به پا شد
تبی گنگی در اندامم رها شد
چه افسون کردی دختر با نگاهت
دلسنگم به عشقت مبتلا شد
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بیعنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916003451/http://www.asifashna.blogfa.com/post-8.aspx
بیا روزی از این کوچه گذر کن
بیا روزی از این کوچه گذر کن
و پیش از آمدن ما را خـبر کن
مرا بیچاره کردی دفعه پیش
بیا بیچارهات را در بدر کن
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بیعنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916003451/http://www.asifashna.blogfa.com/post-7.aspx
تو ناز و عشوه را از سرگرفتی
تو ناز و عشوه را از سرگرفتی
دوباره با دلم سنگر گرفتی
برای این که زنگ من نیاید
تو ظالم نمرهٔ دیگر گرفتی
۱۸ عقرب ۱۳۸۶ منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بیعنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916003451/http://www.asifashna.blogfa.com/post-7.aspx
انتحار
چشمچپش پرید، دلش بیقرار شد
شاعر دچار وهم و شک ناگوار شد
مالید چشم، دست خودش بوسه کرد گفت
شاید دوباره قسمت من یک قمار شد
حتماً در آن معامله هم باخت با من است
خوششانسیام نیامده در ره شکار شد
یکلحظه بعد گفت، خرافات! خنده کرد
بر قسمت و قضا کمی بیاعتبار شد
یکلحظه بعد دلهرهاش باز جان گرفت
وهمش میان ذهن و دلش ماندگار شد
لم داد روی چوکیی دانشکده نشست
در انتظار دیدن روی نگار شد
شاعر ندید یار خودش را میان صنف
شاعر دلش تپید، دو چشمش چهار شد
استاد پیش تخته ی صنف ایستاد و گفت
دیروزعصر صنف شما داغدار شد
دیروزعصر شهر تکان خورد حمله شد
گلچهره نیز طعمهٔ آن انتحار شد
شاعر به روی چوکی خود هاج واج ماند
صبح سهشنبه در نظرش شام تار شد
شاعر ز جا پرید، تکان خورد، چیغ زد
با این خبر به مغز سرش انفجار شد.
۱۸ عقرب ۱۳۸۶ کابل منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بیعنوان. انتحار. https://web.archive.org/web/20130916003451/http://www.asifashna.blogfa.com/post-6.aspx
بهانه
از چشمهایت تردید و ترس و دلبستگی را همزمان میخوانم
وقتی به این سنگینی و سکوت کنارم مینشینی
زل نزن نازنین!
آوازت را بیرون بده
عشق با واژه و صدا جاری میشود
و سنگ وقتی سرازیرشدن از دره بیشتر احساس میشود
از سنگینیات صدای برآور
لبهای که نمیخندند ارزش بوسیدن ندارند
با شکر خندی سکوتت را بشکن
و بهانهای! تا شیریندهانیات را مکیده باشم
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بیعنوان. بهانه. https://web.archive.org/web/20130916003451/http://www.asifashna.blogfa.com/post-5.aspx
دو دل پشت دو کلکین بیقراره
دو دل پشت دو کلکین بیقراره
دو کلکین جلوهگاه هر دو یاره
الهی شهر کابل در بگیره
که در هر خانه یک دل در حصاره
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بیعنوان. بهانه. https://web.archive.org/web/20130916003451/http://www.asifashna.blogfa.com/post-5.aspx
کاغذ بیخط
بگذار دوباره از تو بگویم
و تمام لحظههای رود وارگیات را
در زندگی آشفتهٔ مردی
در یک سکوت طولانی
تا کودکیهایم مرور کنم
بگذار دوباره از تو بگویم
تابستان فرصت خوب است برای آبشدن بغضهای منجمد شده
در جنوبیترین قطب زندگی این مرد همیشه عاشق
با رفتنت زندگیام کاغذ بی خط است
که به درد چتلنویس مشقهای شبانهٔ کودک همسایه هم نمیخورد
برای یافتن چشمی به شباهت نگاه تو
چقدر بیهوده پیادهروی کنم امتداد خیابانهای آلودهٔ کابل را
حلاوت لبانت در ذهنم زنده که میشود
جنون میگیرم
یاد بوسههایت به خیر
ازدستدادن دستهایت جبرانناپذیرترین ارزش زندگی این مرد آشفته است
در آخرین ایملات نوشتهای:
” نبودنم را با حضور گرم روسپی شبانه جبران کن و… بعد از مادونا مینویسی و … ”
دعوتم میکنی بهواقع بین بودن و نمیدانی واقعیت زندگی مرا با خود بردهای
…
بگذار دوباره از تو بگویم
زنانی که در عشق شکست میخورند فیمینیست میشوند
و مردان شکستخورده
اپوزسیون دولتهای که فکر میکنند مشروعیت ندارند
این حرف سادهی نیست که اپوزسیون حاکمیت مشروع زندگیام هستم
بگذار دوباره از تو بگویم
“چامسکی” اگر به عاطفهاش میرسید
کاری به حکومت زور در امور جهان نداشت
چه میدانم؟
شاید قاطعیت “قسیم اخگر” ریشه در سرخوردگی عشقی داشته باشد
که هیچوقت با مناش در میان نگذاشته است
پراکندگی و خشونت زندگی مرا پیوند عجیب است با رفتن تو
چقدر دروغ بگویم که حال من خوب است
زنانی که بعد از تو تجربههای مکرر زندگی مناند
مسکنهای بیش نیستند،
برای این درد ناعلاج
که ترا از زندگیام گرفتهاند
روزگار اگر دست من بود
ترجیح میدادم جزامی بودم
یا مصاب شدهی مورفین
و از اولین بیماران ایدز در کابل
بگذار دوباره از تو بگویم
زندگی بدی ندارم
خبری خاصی نیست
بعد از تو فقط فضای خانهام
بوی پلچرخی و گوانتانامو میدهد
حالا قرنهاست که من پراکندهترینم
و هیچکس مرا نمیفهمد
تابستان ۱۳۸۶
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بیعنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916003451/http://www.asifashna.blogfa.com/post-4.aspx
عزیز!
عزیز!
حرفهای نه گفته دستانت را دریغ نکن
بگذار انگشتانت را
در عبادت زیبای و عشق
دانه
دانه
دانه
تسبح کنم،
و لبانت را در بوسههای مکرر
ورد بخوانم
عزیز،
دریغ نکن حرفهای نه گفته دستانت را
بگذار انگشت هامان
نجوا کرده باشند
تمام حرفهای هرگز گفته نه میشود عاشقانه را،
عزیز
عزیز
عزیز
بگذار انگشتها مان غزل بیبافند
روایت ممنوع اندام هامان را.
۴ جوزا ۸۶
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). زیبای همیشه درگیر با این دل سرگشته !. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916010734/http://www.asifashna.blogfa.com/post-3.aspx
نه میدانم چرا این گونه باید
نه میدانم چرا این گونه باید
کنار هم ولی بیگانه باید
به تقدیر من و تو کی نوشته
دچار غم، خراب سینه باید.
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). زیبای همیشه درگیر با این دل سرگشته !. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916010734/http://www.asifashna.blogfa.com/post-3.aspx
نه میدانم چرا این گونه باید
نه میدانم چرا این گونه باید
کنار شانهام بیشانه باید
بیا امشب که میخواهم بی پیچی
میان بازویم مستانه باید.
نه بند این دکمه پراهن خود
مکن اوبال من بر گردن خود
فقط محس رضای باهمیها
بیا پرکن دو دستم از تن خود.
۶ جوزا ۸۶
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). زیبای همیشه درگیر با این دل سرگشته !. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916010734/http://www.asifashna.blogfa.com/post-3.aspx
کشیدی دکمهها را باز کردی
کشیدی دکمهها را باز کردی
به سمت باورم پرواز کردی
میان بازویم با شور و مستی
عجب غوغای نو آغاز کردی.
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). زیبای همیشه درگیر با این دل سرگشته !. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916010734/http://www.asifashna.blogfa.com/post-3.aspx
غزل خواندی مرا شاداب کردی
غزل خواندی مرا شاداب کردی
دل پر عقدهام را آب کردی
دودستت را ز اوج مهربانی
بهدور گردنم قلاب کردی.
۷ جوزا ۸۶
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). زیبای همیشه درگیر با این دل سرگشته !. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916010734/http://www.asifashna.blogfa.com/post-3.aspx
نگاه و خنده مستانه داری
نگاه و خنده مستانه داری
لب جانبخش چون پیمانه داری
از آنروزی که خوردم زخم چشمت
همیشه در دل من خانه داری.
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). زیبای همیشه درگیر با این دل سرگشته !. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916010734/http://www.asifashna.blogfa.com/post-3.aspx
کمی آتش،کمی آیینه داری
کمی آتش،کمی آیینه داری
دل سنگی میان سینه داری
توبا عشق کشی و بیوفایی
عزیزم عادت دیرنه داری.
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). زیبای همیشه درگیر با این دل سرگشته !. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916010734/http://www.asifashna.blogfa.com/post-3.aspx
الا دختر تو بوی ناک داری
الا دختر تو بوی ناک داری
به جانم ریشه همچون تاک داری
مرا معتاد کرده بوسههایت
به لبهایت مگر تریاک داری.
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). زیبای همیشه درگیر با این دل سرگشته !. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916010734/http://www.asifashna.blogfa.com/post-3.aspx
تو رسم دلبری را یاد داری
تو رسم دلبری را یاد داری
همیشه بر دلم بی داد داری
جفا را، ظلم را، عاشقکشی را
بهمثل آبخوردن یاد داری.
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). زیبای همیشه درگیر با این دل سرگشته !. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916010734/http://www.asifashna.blogfa.com/post-3.aspx
به این خوردی قد شمشاد داری
به این خوردی قد شمشاد داری
جفا را از کجا تو یاد داری؟
برای قتل و آزار دل من
مشاور داری یا استاد داری؟
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). زیبای همیشه درگیر با این دل سرگشته !. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916010734/http://www.asifashna.blogfa.com/post-3.aspx
دلم در عشق تو جان میته دختر
دلم در عشق تو جان میته دختر
خدا و دینوایمان میته دختر
تبسم بر لبان ات لهجه دارد
دهانت بوی تهران میته دختر.
۸ جوزا ۸۶
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). زیبای همیشه درگیر با این دل سرگشته !. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916010734/http://www.asifashna.blogfa.com/post-3.aspx
اولین قرار
اولین قرار
میمانم کنار خیابان
کرولا در یکچشم بههمزدن ترا میبرد
میمانم
دور میشوی
میمانم
دور میشوی،
دورتر
دورتر
دورتر،
و من
آرام
آرام
آرام
حل میشوم
در سنگهای گلآلود کنار خیابان،
رفتهای
ماندهام
رفتهای
سیگار پیش از آتشزدن
سنگریزه یست میان انگشتانم
که با هر پک
زره
زره
زره
حل میشود در من
در سنگهای کنار خیابان،
تو رفتهای
رها کردهای مرا
پیش از اولین تجربه عاشقانهات
در پراکندگیام کنار بیروبار ترین خیابان،
رفتهای
ماندهام
رفتهای
ماندهام
پراکندهتر از لحظههای پیش از آمدنت،
تو رفتهای
کابل بارانی
و من خل شدهام در سنگهای گلآلود کنار خیابان.
۱۵ حمل ۸۶
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بیعنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916010734/http://www.asifashna.blogfa.com/post-2.aspx
ماه
ماه
روسری آبیات
آسمان زیبا
ماه را در میان گرفته است.
۱۸ حمل ۸۶
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بیعنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916010734/http://www.asifashna.blogfa.com/post-2.aspx
مزاحم
مزاحم
انگشترت را دور بی انداز
بگذار دستهایم با انگشتانت اهلیتر شوند.
۵ ثور ۸۶
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بیعنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916010734/http://www.asifashna.blogfa.com/post-2.aspx
بادام
بادام
عینک نزن
قحطی بادام را نه میشود تحمل کرد
لبخند که میزنی
دهانت عطر شکوفه بادام میدهد.
۳ جوزا ۸۶
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بیعنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916010734/http://www.asifashna.blogfa.com/post-2.aspx
عشق خیالی
جمعه دانشگاه بی تو سخت خالی میشود
جمعه میدانی دل من در چه حالی میشود
جمعه بی تو این زمان لعنتی میایستد
بی تو بودن لحظهها مانند سالی میشود
جمعهها آری دیگر این عاشق آشفتهحال
در نبودت غرق یک عشق خیالی میشود
مینویسم جمعهها حل معمای غمت
صفحهها پر از جواب خانه خالی میشود
های مغروری دو چشمان که لطف خالق است
قلب سنگت از غم من هیچ حالی میشود
نازنین! در ازدحام شهر چشمانت دیگر
کمکم این دل کوچه گرد و لاوبالی میشود.
۷ جوزا ۸۶
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بیعنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916010734/http://www.asifashna.blogfa.com/post-2.aspx
هستی ربا
امروزها که غایب درس سیاستم
هستی ربای چشم توگگ میربایدم*
امروزها نگاه تو…! آری نگاه تو…!
سرگشته ساخته است مرا بینهایتم
خوش باد این همیشه نرفتن سر کلاس
هرگز مباد در سر راهت غیابتم
دانشکده بهانهٔ تکرار بیش نیست
تا شهر حسن و ناز تو شد استقامتم
میارزد این که بهر تو قربانیاش کنم
این درس پوچ و مدرک و حتی فراغتم
وقتی تمام فلسفه در چشمهای توست
دیگر به علم منطق و برهان چه حاجتم
ای بیخیال، سرکش، مغرور و سنگدل
با جور چشمهای تو من خیلی راحتم
من قایق شکسته و تو بحر پر خروش
گه موج گاه ساحل تو شد اقامتم
امروزها ز بس که دچار تو گشتهام
همرنگ هیچ گیج نمیشه شباهتم
امروزها ز افسون چشمان مست تو
سرشارازغزل شده حرف و روایتم.
قافیه بستن “رباید” با “سیاست، نهایت، غیابت” اشتباه ادبی هست. اما اینجا “می ربایدم” آگاهانه بجای “برده طاقتم” آمده است.
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بیعنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916010734/http://www.asifashna.blogfa.com/post-1.aspx
پریشانم، دلم تنگه، دلم خون
پریشانم، دلم تنگه، دلم خون
سرم گیجه ز دود تلخ قلیون
سرم گیجه ولی جای تو خالی
سر خط نقطهنقطه باز قلیون
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بیعنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916010734/http://www.asifashna.blogfa.com/post-1.aspx
پریشانم، خراب و خستهام من
پریشانم، خراب و خستهام من
دچار این دل بشکستهام من
پریشانم، پریشانی چه خوبه
که در پای غمت بنشستهام من
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بیعنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916010734/http://www.asifashna.blogfa.com/post-1.aspx
پریشانم، پریشان مثل خویشم
پریشانم، پریشان مثل خویشم
برو، هرگز نیا دیگر به پیشم
نمیفهمی تو احوال دلم را
خرابم، خوار و زارم دل پریشم
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بیعنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916010734/http://www.asifashna.blogfa.com/post-1.aspx
نیی زار و خرابم همچو مجنون
نیی* زار و خرابم همچو مجنون
جگرخونم، جگرخونم، جگرخون
بهجای چشمهایت قوه امشب
بهجای تاب زلفت دود قلیون
۲۸/۱۰/۲۰۰۶
نیی: گویش هزارگی هست که مفهوم حاضرنبودن و غایب بودن کسی را می رساند.
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بیعنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916010734/http://www.asifashna.blogfa.com/post-1.aspx
سهروزه نمرهات در دسترس نیست
سهروزه نمرهات در دسترس نیست
مرا کشتی عزیزم قهر بس نیست؟
نمیفهمی تو قدر لحظهها را
رقیب بچگیهای تو کس نیست
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بیعنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916010734/http://www.asifashna.blogfa.com/post-1.aspx
سهروزه گوشیات بالا نه میشه
سهروزه گوشیات بالا نه میشه
خاموشی یا به زنگ ما نه میشه
میسج کردم که حرفی با تو دارم
نوشتی مصروفم حالا نه میشه
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بیعنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916010734/http://www.asifashna.blogfa.com/post-1.aspx
شده چندی که با رخ نهمیتی
شده چندی که با رخ نهمیتی
میسج و زنگ مه پاسخ نهمیتی
مه در شطرنج نازت مات میشم
چرا شاه مه گشت رخ نهمیتی
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بیعنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916010734/http://www.asifashna.blogfa.com/post-1.aspx
سهروزه زنگ مه رد میکنی تو
سهروزه زنگ مه رد میکنی تو
به جانم ظلم بی حد میکنی تو
او شب گفتم که یک بوسه ز تلیفون
به خنده گفتیام: بد میکنی تو!
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بیعنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916010734/http://www.asifashna.blogfa.com/post-1.aspx
چرا پر اضطراب و نا قراری
چرا پر اضطراب و نا قراری
چرا میلرزی مثل بید واری
دیشب گفتم که فردا بوسه میتی؟
میسج کردی برای من که آری
۲۹/۲/۲۰۰۷
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بیعنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916010734/http://www.asifashna.blogfa.com/post-1.aspx
رفتن کنار هم
پکی بزن که دلهرهات زیر و رو شود
پکی بزن که دلهره بیآبرو شود
پکی بزن و دود کن و دود کن ودود
تا حلقهحلقه حلقه شود، شکل مو شود
دود کن سیاه کن همه ی قهوهخانه را
وین هم سیه چو بخت من و بخت تو شود
دود کن و گنگس و گیج برون شو میان شهر
تا گیج و گنگس مردم این چارسو شود
لختی نگاه گیج گیج ات را بمن بدوز
تا طبع من پر از غزل و هایکو شود
آنگه کنار بازوی من گیج ره بیافت
تا شهر غرق همهمه و های هو شود
دلهره،
عشق،
کابل،
رفتن کنار هم
پکی بزن که دلهرهات زیر و رو شود
۲۹/۱۰/۱۳۸۵
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بیعنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916010734/http://www.asifashna.blogfa.com/post-1.aspx
کمتر مرا به فتنهی چشمت خراب کن
کمتر مرا به فتنهی چشمت خراب کن
کمتر مرا به فته و نازات عذاب کن
آتش نشو، مغولی مکن، شعلهام مزن
آش گرفته جان و دلم، فکر آب کن
در دادهی تمام رگ و ریشهی مرا
کمتر مرا به آتش عشقت کباب کن
دیوانهام، جنون زدهی شهر چشم تو
کمتر مرا دچار غم و اضطراب کن
دیوانهام عطش زده و تشنهی تنت
دیوانهام، بیا عطشم را مجاب کن
دیوانهام جنون زده، زنجیری و اسیر
زولانه ام به گیسوی پرپیچوتاب کن
نه کافرم و گبرم و تو کفر و دینمی
کمتر بمن روایت دین و حجاب کن
من یککلام عاشق لامذهب تو ام
کمتر بمن حدیث گناه و ثواب کن
شور و غرور و عشق مرا دستکم نگیر
دختر!
بیا و روی جنونم حساب کن
با آن که عمر و زندگیام دادهای به باد
باری بیا ز مهر عزیزم خطاب کن
۱۰/۱۲/۱۳۸۵
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بیعنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916010734/http://www.asifashna.blogfa.com/post-1.aspx
زنجیری
دچارم بدرقم با چشمهای پر ز جادویت
اسیرم نازنین در نخ نخ زنجیر گیسویت
کمی فکرد لم را کن الا زیبای سنگیندل
میازارم پری جان با گریز چشم آهویت
چه میخواهی تو از بیچارگیهای دلتنگم
بگو جان میستانی قیمت آن خال هندویت؟
منم زنجیری و سرگشته شهر نگاه تو
مرا بیرون مران با طفل نازت از در و کویت
گره واکن ز گیسویت، جنون انگیز تر گردی
کمند آسا بیفگن حلقهحلقه روی بازویت
نهال پر گل بادام پیش خانه را مانی
و گنجشکان عاشق نیشه از گلهای خوشبویت
انارستان آغوش تو فردوس است و من آدم
بیا حوای من تا سر گذارم روی زانویت
۱۰/۱۲/۱۳۸۵ خوابگاه دانشگاه ۷ صبح
منبع: آصف آشنا (۱۳۸۶). بیعنوان. خانه آشنا. https://web.archive.org/web/20130916010734/http://www.asifashna.blogfa.com/post-1.aspx